483) سوره قلم (68) آیه 17 إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَص
بسم الله الرحمن الرحیم
483) سوره قلم (68) آیه 17
إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحینَ
ترجمه
بدرستی که ما آنها را مبتلا ساختیم همان گونه که صاحبان آن باغ را مبتلا ساختیم؛ آن گاه که سوگند خوردند که [تا] صبحدم [محصولات] آن را حتماً میچینیم.
تسلیت شهادت امام صادق ع
از جوار بارگاه ملکوتی سیدالشهداء، شهادت امام جعفر صادق ع، نشر دهنده و تثبیتکننده معارف حقیقی اسلام را به همه شیعیان و دوستداران آن امام مظلوم تسلیت عرض میکنم.
خوش آن قلم که به شاگردی تو قد خم کرد
تویی که جوهره عشق خالقش بودی ...
هنوز روشنی مذهب از درخشش توست
که آفتاب پس از صبح صادقش بودی
نکات ترجمه
«لَیَصْرِمُنَّها» = لـ (لام تاکید) + یصرمُ + نّ (نون مشدد برای تاکید) + ها (ضمیر، برای اشاره به «جنت» در نقش مفعول)
«یصرم»
ماده «صرم» در اصل به معنای «قطع» (بریدن) است (معجم المقاییس اللغة، ج3، ص344) یا «جداییای که با قطع شدن حاصل شود» (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج6، ص235) چنانکه برای چیدن میوههای درختان هم به کار میرود.
«صارم» (صارِمینَ، قلم/22) اسم فاعل از این ماده است به معنای کسی که این قطع کردن را انجام می دهد.
در مورد «صریم» (فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ؛ قلم/20) دو نظر گفته شده است. برخی گفتهاند منظور «الأشجار الصَّرِیمَة» است یعنی صبح که شد آنها دیدند درختان باغ، همانند درختانی است که میوههایش «چیده شده» است و تحلیل دیگر این است که «صریم» به معنای «شب» است یعنی آنها دیدند درختان سوخته شده و همانند شبی تار، سیاه شده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص484) و درباره معنای دوم (که بسیاری از اهل لغت و مفسران، این معنا را در مورد این آیه برگزیدهاند) چنین توضیح داده شده که «صریم» اسمی است که هم به «صبح» و هم به «شب» گفته میشود چون هریک از اینها دیگری را قطع میکند و کنار میزند. (معجم المقاییس اللغة، ج3، ص345)
از این ماده همین سه کلمه (صارِمینَ، لَیَصْرِمُنَّها، صریم) در قرآن کریم آمده است.
شأن نزول
گفتهاند که این آیات در مورد قحطیای است که به مردم مکه رسید و دلیلش هم این بود که پیامبر ص آنها را نفرین کرد و فرمود: خدایا بر [قبیله] «مُضَر» سخت بگیر و بر آنان قحطیای همچون قحطی دوران حضرت یوسف نازل فرما. و خداوند آن ابتلاء را با ابتلای «صاحبان این باغ» مقایسه کرده است. (المیزان، ج19، ص373)[1]
حکایت آن باغ و صاحبانش
سعید بن جبیر گفته است که این باغ، باغی بوده در روستایی به نام «صروان» در فاصله دوازده میلی از «صنعا»ی یمن که از آن پیرمردی بوده که همواره به اندازه کفایت خود و خانوادهاش برمیداشت و بقیه را صدقه میداد؛ وقتی که از دنیا رفت فرزندانش گفتند ما عیالواریم و سزاوار نیست کار پدرمان را ادامه دهیم و تصمیم گرفتند دیگر چیزی به نیازمندان ندهند و عاقبتشان آن شد که در قرآن کریم آمده است.
مجمع البیان، ج10، ص505[2]
تفصیل داستان (صاحبان آن باغ) از زبان ابنعباس (قسمت اول)
به ابنعباس گفتند: برخی از این امت گمان میکنند که گاه بندهای مرتکب گناه میشود و بدین سبب از روزیاش محروم میگردد.
ابنعباس گفت: به خدایی که معبودی جز او نیست این مطلب در کتاب خدا از خورشید تابان روشنتر است؛ و این همان مطلبی است که خداوند در سوره قلم بیان فرموده است:
پیرمردی بود که باغی داشت و و هیچگاه میوه آن باغ را به منزل نمیآورد مگر اینکه ابتدا به هر صاحب حقی، حقش را ادا میکرد. هنگامی که وی از دنیا رفت، فرزندانش - که 5 نفر بودند- وارث آن باغ شدند و در آن سال باغشان چنان ثمر داد که هیچگاه آن اندازه ثمر نداده بود. جوانان بعد از نماز عصر به باغشان رفتند و آن میوههای و روزی فراوان را - که نظیرش را در زمان حیات پدرشان ندیده بودند - مشاهده کردند.
وقتی این مقدار فراوان را دیدند سر به طغیان برداشتند و به همدیگر گفتند: پدرمان پیرمردی بود که از فرط پیری عقلش زایل شده بود، بیایید با هم همپیمان شویم که امثال از این ثمرات به هیچ فقیری ندهیم تا ثروتمند و بینیاز شویم و اموالمان اضافه شود و بعدا دوباره در سالهای بعد همان روال او را انجام دهیم.
چهار نفرشان بر این مطلب توافق کردند اما پنجمی زیر بار نرفت و این همان است که خداوند از زبان او یاد کرده است: و میانهترینشان گفت: آیا نگفتم که چرا خدا را منزه نمیشمرید» (قلم/28)
او گفت تقوا پیشه کنید و بر شیوه پدرتان بمانید تا سالم بمانید و همواره برخوردار باشید؛ اما بر او شوریدند و او را شدیدا کتک زدند تا جایی که وی گمان کرد می خواهند او را بکشند، پس بالاجبار با آنها همراه شد. پس به منزلشان برگشتند و سوگند یاد کردند که هنگامی که صبح شد، میوههایش را بچینند و «ان شاء الله» هم نگفتند؛ پس خداوند به خاطر آن گناهشان بین آنها و روزیای که در شرف آن قرار داشتند فاصله انداخت و در کتابش خبر داد که «ما آنها را مبتلا ساختیم» تا آنجا که میفرماید: «پس آن باغ صبحدم همچون «صریم» سوخته بود.
شخصی پرسید «صریم» یعنی چه؟
ابنعباس گفت: شبی ظلمانی که هیچ نور و چراغی در کار نباشد.
[انشاء الله ادامه حکایت را در ذیل آیات بعد - که بدانها مرتبط باشد- خواهیم آورد]
تفسیر القمی، ج2، ص381-382
حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ الْهَیْثَمِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الْعَبْدِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ الْأَعْمَشِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قِیلَ لَهُ إِنَّ قَوْماً مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ یَزْعُمُونَ أَنَّ الْعَبْدَ قَدْ یُذْنِبُ فَیُحْرَمُ بِهِ الرِّزْقَ، فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَوَ الَّذِی لَا إِلَهَ غَیْرُهُ لَهَذَا أَنْوَرُ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ ذَکَرَهُ اللَّهُ فِی سُورَةِ ن وَ الْقَلَمِ إِنَّهُ کَانَ شَیْخٌ کَانَتْ لَهُ جَنَّةٌ وَ کَانَ لَا یَدْخُلُ بَیْتَهُ ثَمَرَةٌ مِنْهَا وَ لَا إِلَى مَنْزِلِهِ حَتَّى یُعْطِیَ کُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ، فَلَمَّا قُبِضَ الشَّیْخُ وَ وَرِثَهُ بَنُوهُ وَ کَانَ لَهُ خَمْسَةٌ مِنَ الْبَنِینَ فَحَمَلَتْ جَنَّتُهُمْ فِی تِلْکَ السَّنَةِ الَّتِی هَلَکَ فِیهَا أَبُوهُمْ حَمْلًا لَمْ یَکُنْ حَمَلَتْهُ قَبْلَ ذَلِکَ فَرَاحُوا الْفِتْیَةُ إِلَى جَنَّتِهِمْ بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ، فَأَشْرَفُوا عَلَى ثَمَرَةٍ وَ رِزْقٍ فَاضِلٍ لَمْ یُعَایِنُوا مِثْلَهُ فِی حَیَاةِ أَبِیهِمْ فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَى الْفَضْلِ طَغَوْا وَ بَغَوْا وَ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ إِنَّ أَبَانَا کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ ذَهَبَ عَقْلُهُ وَ خَرِفَ فَهَلُمُّوا نَتَعَاهَدْ وَ نَتَعَاقَدْ فِیمَا بَیْنَنَا أَنْ لَا نُعْطِیَ أَحَداً مِنْ فُقَرَاءِ الْمُسْلِمِینَ فِی عَامِنَا هَذَا شَیْئاً حَتَّى نَسْتَغْنِیَ وَ تَکْثُرَ أَمْوَالُنَا ثُمَّ نَسْتَأْنِفَ الصَّنْعَةَ فِیمَا یَسْتَقْبِلُ مِنَ السِّنِینَ الْمُقْبِلَةِ، فَرَضِیَ بِذَلِکَ مِنْهُمْ أَرْبَعَةٌ وَ سَخِطَ الْخَامِسُ وَ هُوَ الَّذِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: «قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ»...[3]
فَقَالَ لَهُمْ أَوْسَطُهُمْ اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا عَلَى مِنْهَاجِ أَبِیکُمْ تَسْلَمُوا وَ تَغْنَمُوا، فَبَطَشُوا بِهِ فَضَرَبُوهُ ضَرْباً مُبَرِّحاً فَلَمَّا أَیْقَنَ الْأَخُ أَنَّهُمْ یُرِیدُونَ قَتْلَهُ دَخَلَ مَعَهُمْ فِی مَشُورَتِهِمْ کَارِهاً لِأَمْرِهِمْ غَیْرَ طَائِعٍ فَرَاحُوا إِلَى مَنَازِلِهِمْ ثُمَّ حَلَفُوا بِاللَّهِ أَنْ یَصْرِمُوهُ إِذَا أَصْبَحُوا وَ لَمْ یَقُولُوا إِنْ شَاءَ اللَّهُ، فَابْتَلَاهُمُ اللَّهُ بِذَلِکَ الذَّنْبِ وَ حَالَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ذَلِکَ الرِّزْقِ الَّذِی کَانُوا أَشْرَفُوا عَلَیْهِ فَأَخْبَرَ عَنْهُمْ فِی الْکِتَابِ فَقَالَ: إِنَّا بَلَوْناهُمْ إِلَى قَوْلِهِ فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ قَالَ کَالْمُحْتَرِقِ، فَقَالَ الرَّجُلُ: یَا ابْنَ عَبَّاسٍ مَا الصَّرِیمُ قَالَ: اللَّیْلُ الْمُظْلِمُ ثُمَّ قَالَ: لَا ضَوْءَ لَهُ وَ لَا نُورَ.
حدیث
1) از امام باقر ع در مورد این آیه که می فرماید "بدرستی که ما آنها را مبتلا ساختیم همان گونه که صاحبان آن باغ را مبتلا ساختیم" روایت شده است:
همانا اهل مکه به گرسنگی مبتلا شدند همان طور که صاحبان آن باغ مبتلا شدند؛ و آن باغی بود در دنیا در منطقه یمن، که به آن رضوان می گفتند در فاصله 9 میلی از صنعا.
تفسیر القمی، ج2، ص382
وَ فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ «إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ» إِنَّ أَهْلَ مَکَّةَ ابْتُلُوا بِالْجُوعِ کَمَا ابْتُلِیَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ وَ هِیَ الْجَنَّةُ الَّتِی کَانَتْ فِی الدُّنْیَا وَ کَانَتْ فِی الْیَمَنِ یُقَالُ لَهَا الرِّضْوَانُ عَلَى تِسْعَةِ أَمْیَالٍ مِنْ صَنْعَاء
2) از پیامبر ص روایت شده است:
در برابر گناهان تقوا پیشه کنید که نابود کننده خوبیهاست
و همانا بنده مرتکب گناهی می شود و آن علمی که بدان آگاهی داشته را فراموش می کند
و همانا بنده مرتکب گناهی می شود و از روزی ای که برایش آماده شده محروم می گردد و سپس این آیه را تلاوت کردند:
"بدرستی که ما آنها را مبتلا ساختیم همان گونه که صاحبان آن باغ را مبتلا ساختیم ..." (قلم/17)
عدة الداعی و نجاح الساعی، ص211
رَوَى ابْنُ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَال اتَّقُوا الذُّنُوبَ فَإِنَّهَا مَمْحَقَةٌ لِلْخَیْرَاتِ إِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَنْسَى بِهِ الْعِلْمَ الَّذِی کَانَ قَدْ عَلِمَهُ وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَمْتَنِعُ بِهِ مِنْ قِیَامِ اللَّیْلِ وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ بِهِ الرِّزْقَ وَ قَدْ کَانَ هَیِّناً لَهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ «إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ» إِلَى آخِرِ الْآیَات.[4]
تدبر
1) «إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ»
آزمایش و ابتلاء یکی از سنتهای الهی است (تفسیر نور، ج10، ص180)
و این ابتلائات الهی در بسیاری از موارد مشابه است؛
تا از آنچه برای گذشتگان رخ داده عبرت بگیریم.
2) «إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحینَ»
مقصود از «هُم» [کسانی که وضعیت آنها را به داستان صاحبان باغ تشبیه میکند] چه کسانیاند؟
الف. تکذیبکنندگان پیامبر ص که در آیات قبل از آنها بحث شد؛ و ظاهرا میخواهد بفرماید عذاب آنها [در قیامت] حتمی و قطعی است همان طور که اهل این باغ به خسران مبتلا شدند. (المیزان، ج19، ص373)
ب. منظور قحطیای است که با نفرین پیامبر ص دامنگیر اهل مکه شد. (المیزان، ج19، ص373)[5]
ج. ...
3) «... إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحینَ»
گاه نفس انسان بقدری کار بد را برای وی خوب جلوه میدهد که برای انجام کار بد، سوگند یاد میکند!
(توجه شود: سوگند یعنی شاهد گرفتن خداوند برای اینکه حتما انسان به سخنی که میگوید وفادار است؛ و علیالقاعده کسی که سوگند میخورد خدا را قبول دارد و میداند خداوند از بدیها بیزار است)
4) «... إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحینَ»
هر سوگندی ارزش ندارد. (تفسیر نور، ج10، ص180)
[1] . و أما على ما رووا أن الآیات نزلت فی القحط و السنة الذی أصاب أهل مکة و قریشا إثر دعاء النبی ص علیهم بقوله: اللهم اشدد وطأتک على مضر و اجعلها علیهم سنین کسنی یوسف، فالمراد بالبلاء إصابتهم بالقحط و تناظر قصتهم قصة أصحاب الجنة غیر أن فی انطباق ما فی آخر قصتهم من قوله: «فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ» إلخ، على قصة أهل مکة خفاء
[2] . قال سعید بن جبیر و هذه الجنة حدیقة کانت بالیمن فی قریة یقال لها صروان بینها و بین صنعاء اثنا عشر میلا کانت لشیخ و کان یمسک منها قدر کفایته و کفایة أهله و یتصدق بالباقی فلما مات قال بنوه نحن أحق بها لکثرة عیالنا و لا یسعنا أن نفعل کما فعل أبونا و عزموا على حرمان المساکین فصارت عاقبتهم إلى ما قص الله تعالى فی کتاب
[3] . فَقَالَ الرَّجُلُ: یَا ابْنَ عَبَّاسٍ کَانَ أَوْسَطَهُمْ فِی السِّنِّ فَقَالَ: لَا بَلْ کَانَ أَصْغَرَ الْقَوْمِ سِنّاً وَ کَانَ أَکْبَرَهُمْ عَقْلًا وَ أَوْسَطُ الْقَوْمِ خَیْرُ الْقَوْمِ، وَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِ فِی الْقُرْآنِ أَنَّکُمْ یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ أَصْغَرُ الْأُمَمِ وَ خَیْرُ الْأُمَمِ قَالَ اللَّهُ: «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً»
[4] . در المحاسن، ج1، ص115-116 هم این سه روایت آمده است:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ صَلَاةَ اللَّیْلِ وَ إِنَّ عَمَلَ السَّیِّئِ أَسْرَعُ فِی صَاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ فِی اللَّحْمِ
وَ فِی رِوَایَةِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُدْرَأُ عَنْهُ الرِّزْقُ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ «إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحِینَ وَ لا یَسْتَثْنُونَ فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ»
وَ فِی رِوَایَةِ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَنْوِی الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ رِزْقَه
و نیز در الکافی، ج2، ص271 این روایت در همین معناست:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُدْرَأُ عَنْهُ الرِّزْقُ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ «إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحِینَ وَ لا یَسْتَثْنُونَ فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُون»
[5] . البته برخی مطلب را به گونهای بیان کردهاند که دو قول فوق به یک قول تبدیل میشود. مثلا در البحر المحیط فی التفسیر، ج10، ص241 آمده است: و لما ذکر المتصف بتلک الأوصاف الذمیمة، و هم کفار قریش، أخبر تعالى بما حل بهم من الابتلاء بالقحط و الجوع بدعوة رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: «اللهم اشدد وطأتک على مضر و اجعلها علیهم سنین کسنی یوسف»الحدیث، کما بلونا أصحاب الجنة المعروف خبرها عندهم. کانت بأرض الیمن بالقرب منهم قریبا من صنعاء لرجل کان یؤدی حق اللّه منها، فمات فصارت إلى ولده، فمنعوا الناس خیرها و بخلوا بحق اللّه تعالى، فأهلکها اللّه تعالى من حیث لم یمکنهم دفع ما حل بهم.